انتخابات درسخنان گهرباررهبری

انتخابات در کشور ما یک حرکت نمایشی نیست. پایه های نظام ما همین انتخابات است.[1]

 یکی از پایه ها [نظام جمهوری اسلامی], انتخابات است.[2]

 مردم سالاری دینی با حرف نمی شود؛ مردم سالاری دینی با شرکت مردم, حضور مردم, اراده مردم, ارتباط فکری و عقلانی و عاطفی مردم با تحولات کشور صورت می گیرد؛ این هم جز با یک انتخابات صحیح و همگانی و مشارکت وسیع مردم ممکن نیست. این مردم سالاری, عامل پایداری ملت ایران است.[3]

 انتخابات سرمایه گذاری عظیم ملت ایران است.[4]

 [انتخابات] مثل این [است] که شما سرمایه ی سنگین و عظیمی را در بانک می گذارید, بانک با آن کار می کند و شما از سودش استفاده می کنید.[5]

 آراء یکایک شما مردم سهمی است ا زهمان سرمایه گذاری و سپرده گذاری. هر رأیی که شما در صندوق می اندازید, مثل این است که یک بخشی از پول آن سپرده را دارید تأمین می کنید.[6]

 یک رأی هم اهمیت دارد.[7]

 هرچه انتخابات پرشورتر باشد, عظمت ملت ایران بیشتر در چشم مخالفان و دشمنان دیده خواهد شد؛ برای ملت ایران حرمت بیشتری خواهند گذاشت؛ دوستان شما هم در دنیا خوشحال می شوند.[8]

 عظمت ملت ایران را حضور مردم در انتخابات نشان می دهد, انتخابات این است.[9]

 بنده همواره در درجه اول در انتخابات سعیم بر این است که به مردم عرض کنم حضور شما در این انتخابات مهم است.[10]

 [انتخابات], تصدیق و تأیید و مستحکم کردن نظام جمهوری اسلامی است.[11]

 انتخابات با سرنوشت مردم سر و کار دارد؛ بخصوص انتخابات ریاست جمهوری که سپردن قوه ی اجرائیه ی کشور به دست یک نفر و یک مجموعه است که کشور را برای مدت چند سال اداره کنند.[12]

 کسانی که برای انتخابات خود را نامزد می کنند, بدانند که انتخابات یک وسیله ای است برای بالا بردن توان کشور, برای آبرومند کردن ملت.[13]

 انتخابات فقط ابزاری برای قدرت طلبی نیست.[14]

 مبادا نامزدها در اثنای فعالیت های انتخاباتی خودشان جوری رفتار کنند و حرفی بزنند که دشمن را به طمع بیندازند. رقابت ها را منصفانه کنند, حرف ها را منصفانه کنند, از جاده ی انصاف خارج نشوند.[15]

 میدان برای همه باز است؛ [نامزدها] بیایند در میدان انتخابات خود را بر مردم عرضه کنند.[16]

 درباره ی موضع رهبری در مورد انتخابات, گمانه زنی و شایعه و این ها همیشه بوده و خواهد بود. بنده یک رأی دارم, آن را در صندوق می اندازم. به یک نفری رأی خواهم داد, به هیچ کس دیگر هم نخواهم گفت که به کی رأی بدهید, به کی رأی ندهید؛ این تشخیص خود مردم است.[17]

 حمایت کردن از خدمتگزاران در کشور, وظیفه ای است که هم من دارم, هم همه دارند؛ این مربوط به اعلام موضع انتخاباتی نیست.[18]

بنده از هر حرکت خوبی, از هر اقدام خوبی, از هر پیشرفتی, از هر خدمتی به مردم, از هر دلجویی ای از محرومین, از هر ایستادگی در مقابل ظلم و استکبار استقبال می کنم و از آن کسی که این کار را کرده است, تشکر و سپاسگزاری می کنم؛ هر دولتی باشد, هر شخصی باشد؛ این وظیفه من است.[19]

 انتخابات یکی از آن عرصه های بسیار حساس و تعیین کننده است.[20]

 اگر هر دوره ای از این دوره های انتخابات را شما ملاحظه کنید, تحلیل کنید, خواهید دید در هر کدام از انتخاب های ما _ چه انتخابات ریاست جمهوری و بعضی انتخابات های دیگر_ در هر برهه ای سعی گردانندگان تبلیغات خصمانه ی استکبار جهانی بر این بوده است که حضور مردم را کمرنگ کنند؛ انگیزه مردم را کم کنند؛ همت آنها را, امید آنها را نسبت به انتخابات از بین ببرند یا کمرنگ کنند.[21]

 آنچه در انتخابات بسیار مهم است, حضور عمومی مردم است؛ همه باید در انتخابات شرکت کنند؛ این یک وظیفه ملی است.[22]

 انتخابات یک فریضه است؛ همه باید شرکت کنند.[23]

 همه باید خود را موظف بدانند برای اینکه در انتخابات شرکت کنند.[24]

 انتخابات در کشور ما در مقایسه با انتخاب هایی که ما می بینیم در دنیا دارد انجام می گیرد و خبرش را داریم, جزو سالم ترین هاست؛ انتخاباتِ خوبی است.[25]

 آنچه که اصل است, حضور در انتخابات است؛ باید همه در انتخابات شرکت کنند؛ این یک وظیفه عمومی است.[26]

 یکی از نمونه های عظمت این نظام, همین انتخابات است.[27]

 یکی از آن شاخصه های مهم پیروزی ملت ایران {انتخابات} است.[28]

 این انقلاب با شجاعت تمام بر آراء مردم تکیه می کند؛ خاطرش جمع است و می خواهد این انتخابات که به معنای دخالت مردم, حضور مردم, تصمیم گیری مردم است, به هر قیمتی باشد؛ این را اصرار می کند.[29]

 سعی شود اهمیت و ارزش و عظمت انتخابات محفوظ بماند؛ معلوم باشد. مردم با امید و اعتماد به پای صندوق ها بروند.[30]

 قریب به سی سال است که دستگاه های مجری این مملکت دارند انتخابات را انجام می دهند با سلامت کامل.[31]

 بعضی ها حتی شرم نکردند, گفتند ناظر بین المللی بیایند نظارت کنند بر این انتخابات؛ بیگانه ها, دشمن ها که با اصل انتخابات و با اصل ملت ایران مخالفند؛ با هر چیزی که به نفع ایران است مخالفند, اینها بیایند بشوند قاضی! این, بزرگ ترین جسارت به ملت ایران است.[32]

 آراء مردم دست اینها {وزارت کشور, شورای نگهبان, ناظران و مجریان} امانت است؛ نگذارند کسی دخالت بکند؛ نفوذ بکند.[33]

 حیثیت انتخابات عظیم مردم و این کار بزرگ مردم را مرتب با اینکه شبهه اندازی کنند که آره, بناست تقلب بشود, بناست فلان بشود, نشکنند.[34]

 در انتخابات با کرامت رفتار کنند همه؛ چه آنهایی که نامزد می شوند, چه آنهایی که طرفدار آنهایند, چه آنهایی که مخالف با بعضی از نامزدها هستند.[35]

 جناح های مختلف کشور, بداخلاقی و بدگویی و اهانت و تهمت و این حرف ها را مطلقاً راه ندهند. این از آن چیزهایی است که اگر پیش بیاید, دشمن از او خوشحال می شود.[36]

 نگذارید انتخابات بشود ملعبه دست بیگانگان.[37]

 انتخابات مال ملت ایران است, مال جمهوری اسلامی است, مال اسلام است.[38]

 ملت ایران وقت انتخابات که می رسد, احتیاج به بصیرت دارد؛ نگاه کند ببیند دشمن چه موضعی گرفته است در قبال این حرکت عظیم مردمی؛ حواس خود را جمع کند, تصمیم درست بگیرد. این هم وظیفه ی ما مردم است که بایستی مراقبت کنیم.[39]

 من اصرارم در همه انتخابات ها بر حضور است.[40]

 باید آمد سر صندوق رأی, به کوری چشم دمشن بایستی رأی داد.[41]

 دشمن می خواهد که ملت انتخابات نداشته باشد.[42]

 وقت انتخابات هم که می شود _ شاید یادتان هست _ غالباً از انتخابات یک حرفی می زنند که معنایش این است که مردم در انتخابات شرکت نکنید؛ کارهایی می کنند, تلاش می کنند؛ گاهی به وسیله آدم های غافل و فریب خورده, گاهی به وسیله آدم های وابسته, کارهایی می کنند که بلکه مردم را از شرکت در این مراسم عظیم باز بدارند, که انتخابات یکی از این مراسم بسیار عظیم است.[43]

 من توصیه ام به مردم در درجه اول این است که بیایند وارد میدان انتخابات شوند, صندوق های رأی را پررونق کنند. خود این صفوفی که ایستادند, ممکن است زحمت هم داشته باشد؛ در هوای سرد؛ یک ساعت _ کمتر, بیشتر _ امام این مجاهدت است, این جهاد است؛ این زحمت پیش پای خدای متعال ارج دارد. بروند رأی بدهند.[44]

به کی رأی بدهند؟ شاخص این است که شعارهای انقلاب بایستی به وسیله مسئولین و منتخبین ما روزبه رو زنده تر شود. … علاج دردهای این ملت و وسیله رسیدن به آرمان های این ملت, شعارهای انقلاب است؛ اینها باید حفظ شود. آن کسانی که با این شعارها به معنای حقیقی کلمه مخالفند, دشمن این شعارهایند؛ اینها نباید در مراکز تصمیم گیری واقع بشوند.[45]

 باید کسی… را {انتخاب کنیم که}, معتقد به توانایی های ملی باشد, معتقد به اسلام, معتقد به انقلاب باشد و شاخص ها را قبول داشته باشد. این آن نقطه ی حساس است.[46]

 با انتخابات شما اینها دشمنند؛ با اصل انتخابات دشمنند؛ با حضور پرشور و گسترده ی مردم در انتخابات دشمنند؛ با انتخاب آدم های اصلح و طرفدار حقوق مردم و متعبد و پایبند به مبانی اسلامی و ارزش های اسلامی مخالفند, دشمنند؛ چرا؟ چون می دانند اینها هم انتخابات, هم حضور گسترده ی مردم, هم حضور آدم های مناسب و شایسته …, به ضرر آنهاست؛ لذا محافظت می کنند. هر جور مخالفتی که می توانند می کنند؛ تبلیغات می کنند, رادیو به راه می اندازند, در رادیوهای گوناگونشان به خیال خودشان مردم را از انتخابات دلسرد می کنند _ دارند به خیال خودشان کار می کنند _ نتیجه هم ان شاءالله کاملاً بعکس است.[47]

 چون می دانند که ملت ایران با حضور پرشور در انتخابات برای خود قدرت می آفریند, عزت خلق می کند, می خواهند این نباشد. البته از همین حالا معلوم است, در طول این سی سال گذشته هم معلوم بوده است که هر وقت دشمنان این ملت سعی کردند مردم در انتخاباتی شرکت نکنند و تبلیغات کردند, مردم بعکس پرشورتر در انتخابات شرکت کرده اند. این دفعه هم همینجور خواهد شد به توفیق الهی.[48]

 آنها می دانند که حضور پرشور مردم در انتخابات به مردم قدرت می دهد و آنها دیگر نمی توانند نقشه هایشان را نسبت به ایران اجرا کنند. می خواهند این نباشد. تمام دستگاه های تبلیغاتی شان را به راه انداخته اند که مردم را از حضور در انتخابات منصرف کنند. عواملشان هم البته هستند متأسفانه؛ غیر از رادیوها و وسائل تبلیغاتی آنها, گاهی در گوشه و کنار در داخل هم هستند, برای یانکه مردم را از انتخابات دلسرد کنند.[49]

 {دشمنان} برای اینکه اینها {خدمات مسئولان} را از چشم مردم دور کنند و مردم را دلسرد کنند, هر چه می تواند و در چنته دارند, علیه دولت, علیه مجلس, علیه مسئولین بیان می کنند, تا مردم را دلسرد کنند. یا مثلاً شبهه ی در خود انتخابات, که آیا این انتخابات آزاد است, آیا آزاد نیست؟ آیا رد این انتخابات دستکاری نمی شود, تقلب نمی شود؟ من می توانم با اطمینان کامل به شما عرض کنم که انتخابات … درست انجام می گیرد.[50]

 شرکت و حضور در انتخابات برای مردم, هم یک فریضه سیاسی است, هم یک فریضه دینی است. این مثل این است که یک انسانی بدن خودش را با ویتامین و با غذاهای مقوی تقویت کند؛ وقتی بدن تقویت شد, میکروب ها دیگر نمی توانند در او نفوذ کنند؛ دشمنی هم اگر حمله کرد, می تواند از خودش دفاع کند. این, مهمترین مسئله در باب انتخابات است؛ یعنی حضور مردم.[51]

 من خواهش می کنم همیشه, در همه دوران ها, انتخابات ها را وسیله ای قرار بدهید برای قوت ملی, برای افزایش اقتدار ملی؛ نه برای تضعیف نظام و تضعیف آبروی ملت.[52]

 جنجال هایی که بعضاً از طرف بعضی از احزاب و گروه ها و جریان های سیاسی و جناح های بداخلاق در اطراف انتخابات می شود, تضعیف کننده کشور و ملت و نظام است.[53]

 جناح های مختلف, جریان هیا مختلف, گرایش های مختلف, با شوق و ذوق و علاقه مندی همه عواملشان را بسیج کنند و انتخابات را به عنوان یک هدف عالی, هدف خوب, هدف شیرین مورد توجه قرار بدهند و به دعوا و جنجال و اهانت و پنجه به روی هم کشیدن قضایا را نکشانند.[54]

 انتخابات را وسیله ای بکنید برای اینکه دشمنان را ناامید بکنید.[55]

 ملت ایران انتخابات را قدر بدانند.[56]

زمینه های غیبت +غیبت صغری وغیبت کبری

زمینه هاى غیبت
از آنجا که حکومت هاى ستمگر، طبق وعده روایات، زوال قدرت خود را در حکومت این مولود خجسته مى دیدند و مى دانستند که از نسل امام عسگرى(ع) خواهد بود، پیوسته آن حضرت را زیر نظر داشتند، امام یازدهم نیز تولد این فرزند را از مردم کتمان مى کرد تا دستگاه خلافت به وجود او پى نبرد.

البته در همان دوران کودکى، براى آنکه شیعیان نسبت به پیشواى خود و امام بعدى بى خبر و حیران نباشند، امام زمان(ع) توسط پدر ارجمندش به برخى اصحاب خالص و مطمئن نشان داده مى شد، تا حجت خدا را بشناسند و بعدا دچار گمراهى نشوند.

امام زمان(ع) پنج ساله بود که پدرش امام عسگرى(ع) به شهادت رسید. حضرت بر جنازه مطهر پدر نماز خواند و چون مأموران از وجود او با خبر شدند، در تعقیب او به منزل امام هجوم آوردند. ولى حضرت در یکى از سرداب هاى خانه از چشم ها ناپدید شد و هر چه گشتند، او را نیافتند. بدین گونه رابطه آشکار مردم با حضرت مهدى(ع) قطع شد و دوران غیبت فرارسید.

 

غیبت صغرى و کبرى
امام عصر(ع) از آن زمان تا سال 329 هجرى، به مدت 69 سال (که دوره غیبت صغرى نامیده مى شود) از طریق چهار نماینده خاص، با مردم رابطه داشت و نامه ها، نیازهاو سؤال هاى آنان از طریق این نوّاب خاص به حضرت مى رسید و پاسخ آن دریافت مى شد، به نامه هاى آن حضرت «توقیعات» گفته مى شد.

نایب هاى ویژه او که در چهار نسل پیاپى واسطه میان امام و امت بودند، عبارتند از عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح و على بن محمد سیمُرى.

با مرگ چهارمین سفیر خاص امام در سال 329 دوران غیبت کبرى آغاز شد که تاکنون ادامه دارد و جانشینان حضرت، فقهاى عادل و واجد شرایط در هر زمان اند.

حضرت مهدى(ع) هم اکنون از دیده ها پنهان است و ما در عصر غیبت بسر مى بریم و از دیدن جمالش محرومیم.

البته در این دوازده قرنى که از عمر آن حضرت مى گذرد، اشخاص متعددى به خاطر صلاحیت و تقوا و عمل صالح، توفیق دیدار او را داشته اند.

شوق دیدار او در همه دل ها وجود دارد و شیعیان، در انتظار پایان دوره غیبت و فرارسیدن «عصر ظهور»ند، تا به یارى او بشتابند. امام عصر(ع) هم اکنون زنده است و از آنچه در جهان و میان مسلمانان مى گذرد با خبر است، هر چند دیده نمى شود و کسى از جاى او و زمان ظهورش آگاه نیست. دیدار چهره او به سختى میسر است، آن هم براى انسان هاى صالح و پاک، در صورتى که حضرت مهدى(ع) صلاح بداند.

 

عصر حضور
عمر طولانى او از معجزات الهى است و تاکنون بیش از یازده قرن از میلاد او مى گذرد. وقتى ظهور کند، در چهره و نیروى یک مرد چهل ساله خواهد بود.

در عصر غیبت، جهان از وجود او بهره مى برد، آن سان که از خورشید پشت ابر بهره مند مى شود. او حجت خدا در عصر غیبت است و هرگز زمین خالى از حجت نخواهد بود.

ظهور او شرایطى دارد که وقتى فراهم باشد و خداوند اذن دهد، آن حضرت در روز جمعه اى در مکه و کنار خانه خدا ظهور مى کند و تعداد 313 نفر از یاران خاص او از سراسر جهان به سرعت خود را به او مى رسانند و با او بیعت مى کنند و قیام جهانى او آغاز مى شود.

امام زمان(ع) ذخیره الهى براى گسترش قسط و عدالت در سراسر جهان است. وقتى آن حضرت ظهور کند، امنیت، عدالت، رونق اقتصادى، وفور نعمت هاى الهى در زمین، صلح و صفا و برادرى و مساوات در سطح جهان برقرار خواهد شد.

نصرت الهى پشتیبان اوست و جهان مسخر فرمان او مى گردد. به دست او و با یارى پروردگار، «حکومت واحد جهانى» تشکیل مى شود و قانون خدا و احکام خدا به نحو کامل در همه جاى گیتى اجرا و حاکم خواهد گشت و قدرت هاى ستم نابود خواهد شد.

عقیده به مهدویت و وجود یک نجات بخش در پایان عمر جهان، نه تنها در اسلام، بلکه در ادیان آسمانى دیگر هم مطرح است و همه فرقه ها به نحوى به یک «موعود» و منجى عقیده دارند و در انتظار یک مصلح جهانى بسر مى برند. همین عقیده سبب شده که در طول تاریخ بارها از سوى دروغگویانى ادعاى مهدویت یا واسطه بودن بین امام و و مردم اظهار شود و از این راه، فرقه هاى انحرافى و مسلک هاى ساختگى پدید آید. فرقه بهائیت و قادیانى گرى دو نمونه از این گروههاى منحرف است.

براى زمان ظهور حضرت، نشانه هایى در روایات بیان شده که به «علائم ظهور» مشهور است و بروز آن نشانه ها، نشانه نزدیکى عصر ظهور است. فراگیرى ظلم و جور در سطح جهان، پیدایش جنگ ها و فتنه ها و آشوب هاى ویرانگر، ناامنى در همه جا، رواج فساد و گناه در جوامع، گرانى و نابسامانى اوضاع اقتصادى و برخى حادثه هاى شگفت و بى سابقه از آن جمله است.

 

حکومت مهدوى
وقتى امام زمان(ع) ظهور کند، از مکه به سوى مدینه، سپس به سوى عراق و کوفه حرکت مى کند. عیساى مسیح از آسمان فرود آمده، به او اقتدا مى کند و خداوند زمینه هاى قدرت و حاکمیت او را بر جهان فراهم مى آورد و با یارى و نصرت ویژه، امدادش مى کند. آن حضرت، دولت کریمه و الهى براساس قسط و عدل تشکیل مى دهد.

مرکز حکومتش کوفه خواهد بود. اما سپاه او سراسر جهان را فتح خواهد کرد. در شام و فلسطین و مناطق دیگر، نبردهاى خونینى بین یاران او و پیروان طاغوت ها پیش خواهد آمد. سرانجام، پیروزى نهایى از آن اوست.

زمین گنجینه هاى خود را براى امام آشکار مى سازد. امنیت همه جا حاکم مى شود، ویرانى ها آباد و ستمگران نابود و مؤمنان عزیز مى شوند. آن حضرت چند سال (هفت یا هفتاد سال) حکومت جهانى خواهد داشت، سپس به شهادت مى رسد و حکومت عدل او با بازگشت دوباره امامان معصوم ادامه مى یابد.

سپس عمر جهان به پایان رسیده، مقدمات قیامت فراهم مى گردد. در عصر غیبت، شیعیان وظیفه دارند که با «انتظار فرج»، زمینه ساز حکومت جهانى او شوند و از پیشگاه خدا، آمدن او را طلب کنند.

انتظار فرج که از برترین عبادت ها به شمار آمده، همراه با اصلاح خود و جامعه و مبارزه با ستم و فساد و فراهم ساختن شرایط متناسب با «دولت کریمه» امام زمان(ع) است.

و … منتظر «مصلح»، باید خودش هم «صالح» باشد و در «اصلاح» مفاسد بکوشد.

 

ضرورت وجودامام زمان(عج)

دلیل نقلی :

عامه وخاصه باسندهای معتبر،وبه اسنادمتواترنقل کردندکه حضرت رسول (ص) درمواردمختلف فرمودک«من بعدازخوددربین شمادوچیزگرانمایه می گذارم ،یکی ازآن دوبزرگترازدیگری است که کتاب خداست،وعترت خوداهل بیت خودرا،پس نظرکنیدچگونه باآنهابعدازمن رفتارخواهیدکردهماناآن دوازیکدیگرجدانمی شوند تابرمن برحوض کوثرواردشوند.»

ازاین حدیث شریف استفاده می شود،تاهرزمان که قرآن هست،عترتِ جدانشدنی ازآن هم خواهدبود.

واوهمان امام معصوم علیه السلام است.آیامعقول استخداوندقادرمتعال دین خودرابه نبودچنین شخصی - امام معصوم- ناقص بگذارد.باتوجه به آنچه گذشت نکته کلام رسول خدا(ص) که عامه وخاصه به تعبیرات متفاوت نقل کردندمعلوم می شودکه فرمود:*من ماتَ بِغَیْرِإِمامٍمَیتَةً جاهِلِیَّةً* (کسی که بمیردبون امام زمان خودبه مرگ جاهلیت مرده است.)

*وَأَنَّ الارضًلاتخلُومِن حجة ِاللهِ تعالی علی خَلقِهِ فی کُلِ عَصرِوَأَوانِ ،وَأَنَّهُمُ العُرْوَةُالوُثقی*تاآنجاکه فرمود:*وَمنْماتَ وَلَمْیَعرِفْهُمْ ماتَ مَیْتَةًجاهِلیَّةً*(وبه تحقیق زمین خالی نمیی ماندازحجت خداوندتعالی برخلق اودرهرعصروزمانی ،وآنهاهستندرشته محکم _ تاآنجاکه فرمود_ وهرکس بمیردونشناسدآنان رابه مرگ جاهلیت مرده است.)

2- ازروایات مورداتفاق بین عامه خاصه،سندهای معتبر ،وبلکه به تواتر،ازحضرت رسول (ص) نقل شده است که فرمود:«این امرپایان نپذیردتااینکه دوازده خلیفه بیاید،که همه ازقریش هستند.»

وازاین احادیث به مضامین مختلف استفاده می شودکه به بعضی اشاره می گردد.

1- انحصارخلفادردوازده نفر.

2- استمرارخلافت این دوازده نفرتاروز قیامت.

3-بستگی عزت اسلاموامت اسلامی به این دوازده نفر.

4-قوام دین ازجهت علمی وعملی به این دوازده نفر.

بودن همه آنهاازقریش.

وباتوجه به این نکات ،معلوم می شودکه این خصوصیات تنها دردوازده امام معصوم(ع) موجودبوده است ،وحتی خودعامه به این مطلب اعتراف نمودند:

قندوزی درینابیع المودّة می گوید:«این احادیث قابل انطباق برخلفای بعدپیغمبرنیست،چون عددآنهاکمترازدوازده است،ونه قابل حمل برملوک بنی امیّه ،به جهت ظلم  وزیادتشان بردوازده نفر،ونه قابل حمل برملوک بنی عبّاس ،به جهت زیادتشان بردوازده ،ومراعات نکردنشان آیه* قُل لاَّ أَسْئلُکُم عَلَیْهِ أَجْرً إِلاَّ الْمَوَدَةً فِی الْقُربَی* ،ومحملی این احادیث نداردجزائمه اثنی عشر ازاهل بیت وعترت آن حضرت،زیراآنان اعلم واجل واورع واتقی واعلای اهل زمانشان بودندنسباً ،وافضل آنها حسباً ،واکرم آنها عندالله ،و.اهل علم وتحقیق واهل کشف وتوفیق ،آنان رابه این منزلت شناختند.»

نتیجه این که :اعتقادشیعیان به امام دوازدهم حضرت حجة بن الحسن العسکری صلوت الله علیه مستندبه ادله عقلیه وادله نقلیه است که هرمنصفی با تامل ودقت می پذیرد.

 

ضرورت وجودامام معصوم درهرزمان

دربحث امامت به ادله متعددثابت می شودکه وجودامام معصوم علیه السلامدرهرعصروزمانی لازم است ،ومادراین مختصربه بعضی ازادله عقلی ونقلی کفایت می کنیم:

دلیل عقلی 

1-اگرمخترعی کارخانه ای بسازد که درنهایت پیچیدگی ودقت وظرافت باشد،که اطلاع برآنها بجزبه راهنمایی خوداومیسرنیست ،ومحصول انکارخانه بایدهمیشه ودرهرزمان -باحضور وغیاب -مخترع دردسترس انسان قرارگیرد،آیامی توان باورکردکه ان مخترع کسی راکه آشنا به اسرارابزارآن کارخانه ،وتوانا بربه کارانداختن آنها،وبه دست آوردن محصول باشدمعین نکند؟یاانتخاب آن کس رابه مردمی وابگذاردکه ازشناخت کارخانه وظرافتهای آن بیگانه اند؟هرگز!

آیادقت وظرافت معارف وقوانین الهی که درجمیع شئون حیات انسان ابزارکارخانه دین خداست، ومحصولش ارزشمندترین گوهروجود،یعنی معرفت خداوندمتعال وعبادت او، وهدایت بشربه عالی ترین قواعدوحقوق درزندگی مادی ،وسعادت برای زندگی معنوی وابدی است ،کمتر ازدقت وظرافت کارخانه آن مخترع است؟

پس نتیجه می گیریم درهرعصروزمکانی بایدکسی باشد که راهنمای بشر به هدایت وسعادت اوباشد.

2- قرآن کتابی است که بیان کننده هرچیز ی وبرای هدایت ورحمت نازل شده است*ونزَّلنْاعَلَیکَ الْلکِتبَ تبیَناً لکُلِّ شیءٍ وَهُدیً ورَحمةً* قرآن کتابی است که بریا بیرون آوردن تمام افرادبشرازظلنات فکری واخلاقی به علم ونور نازل شده است*کِتاب ٌ أِنزلْناهُ إِلیکَ لِتُخرجَ النَِاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ*،وقرآن کتابی است که حضرت رسول درباره اوفرمود:(برای قرآن ظاهری است وباطنی ،پس ظاهرش حکم ودستوراست وباطنش علم ودانش ،ظاهرش جلوه وزیباست وباطنش ژرف وعمیق ،ستارگانی داردوستارگانش هم ستارگانی دارد،شگفتی هایش به شماردرنیایدوعجائبش کهنه نگرددوچراغهای هدایت درآن است).

آیاچنان هدفی ازچنین کتابی بدون وجودمعلم ومبیّن آگاه به اسرارآن ،ورسته ازتمام ظلمات فکری واخلاقی ،یعنی بدون انسان معصوم ازخطا وهوی دررفتاروگفتاروپندارممکن است؟

واین همان ضرورت وجودامام معصومی است که شناختش جزازطریق وحی ممکن نیست. 

دلیل نقلی در روزها ی آتی به اشترک گذاشته می شود…………………….

 

شهادت هفتمین اخترتابناک آسمان ولایت وامامت برعموم شیعیان جهان تسلیت باد

 

نام:موسى‏ بن جعفر.

كنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.

القاب: كاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.

نكته:امام موسی كاظم علیه السلام در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.

منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.

تاریخ ولادت امام موسی كاظم:هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذكر كردند.

محل تولد امام موسی كاظم: ابواء (منطقه‏اى در میان مكه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب علیهم السلام.

 

نام مادر امام موسی كاظم:حمیده مصفّاة. نام‏هاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احكام و مسائل بود كه امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احكام دینى به ایشان ارجاع مى‏داد. و درباره‏اش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چركى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن كرامتى كه از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»

 

مدت امامت امام موسی كاظم: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید.

 

تاریخ و علت شهادت امام موسی كاظم: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به‏ وسیله زهرى كه در زندان سندى بن شاهك به دستور هارون ‏الرشید به آن حضرت خورانیده شد.

 

محل دفن: مكانی به نام مقابر  قریش در بغداد (در سرزمین عراق) كه هم اكنون به «كاظمین» معروف است.

 

همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه.

 

فرزندان امام موسی كاظم: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یكى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت كه 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.

 ماجرای ولادت امام موسی کاظم (علیه السلام):

الف)   پسران‏  امام موسی كاظم

1. امام على بن موسى الرضا(ع).

2. ابراهیم.

3. عباس.

4. قاسم.

5. اسماعیل.

6. جعفر.

7. هارون.

8. حسن.

9. احمد.    10. محمد.

11. حمزه.

12. عبداللّه.

13. اسحاق.

14. عبیداللّه.

15. زید.

16. حسین.

17. فضل.

18. سلیمان.

 

ب) دختران  امام موسی كاظم

1. فاطمه كبرى.

2. فاطمه صغرى.

3. رقیّه.

4. حكیمه.

5. ام ابیها.

6. رقیّه صغرى.

7. كلثوم.

8. ام جعفر.

9. لبابه.

10. زینب. 

11. خدیجه.

12. علیّه.

13. آمنه.

14. حسنه.

15. بریهه.

16. عائشه.

17. ام سلمه.

18. میمونه.

19. ام كلثوم.

یكى از دختران امام موسی كاظم (ع) به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه علیهاالسلام كه براى دیدار برادرش امام رضا علیه السلام عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیمارى، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اكنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعى است.

 

  بیشتر بخوانید: معجزات امام موسی کاظم علیه السلام
 

اصحاب ویاران امام موسی كاظم0علیه السلام) :

تعداد یاران، اصحاب و راویان امام موسى كاظم علیه السلام بسیار است. در این جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذكر مى‏گردد:

1. على بن یقطین.

2. ابوصلت بن صالح هروى .

3. اسماعیل بن مهران.

4. حمّاد بن عیسى.

5. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى.

6. عبداللّه بن جندب بجلى.

7. عبداللّه بن مغیره بجلى.

8. عبداللّه بن یحیى كاهلى.

9. مفضّل بن عمر كوفى.

10. هشام بن حكم.

11. یونس بن عبدالرحمن.

12. یونس بن یعقوب.

زمامداران معاصر:

1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.).

2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.).

3. منصور عباسى (136 - 158 ق.).

4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.).

5. هادى عباسى (169 - 170 ق.).

6. هارون الرشید (170 - 193 ق.).

 

امام موسى كاظم علیه السلام در عصر خلافت منصور عباسى به مقام امامت نایل آمد. از آن زمان تا سال 183 هجرى، سال وفات آن حضرت، چندین بار توسط خلفاى عباسى دستگیر و زندانى گردید. 

امام موسی كاظم تنها در دوران خلافت هارون الرشید به مدت چهار سال زندانى و در همان زندان به شهادت رسید.

 

 بیشتر بخوانید: درس عاقلانه ای که امام موسی کاظم به شاگردانش داد:

رویدادهاى مهم زمان امام موسی کاظم (ع):

1. شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، پدر ارجمند امام موسى كاظم علیه السلام، به دست منصور دوانیقى، در سال 1488 هجرى.

 

2. پیدایش انشعاباتى در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق علیه‌السلام و معارضه آنان با امام موسى كاظم علیه السلام در مسئله امامت.

 

3. ادعاى امامت و جانشینى امام جعفر صادق علیه السلام، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسى كاظم علیه السلام و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.

 

4. اعراض بیشتر اصحاب امام صادق علیه السلام از عبدالله اَفْطَحْ، و گرایش آنان به امام‏ موسى كاظم علیه‌السلام.

 

5. مرگ منصور دوانیقى، در سال 158 هجرى، و به خلافت رسیدن ابوعبدالله مهدى عباسى، فرزند منصور.

 

6. احضار امام موسى كاظم علیه السلام به بغداد و زندانى نمودن ایشان در آن شهر، به دستور مهدى عباسى.

 

7. زندانى شدن امام موسى كاظم علیه السلام در بغداد، در دوران حكومت هادى عباسى.

 

8. مبارزات منفىِ امام موسى كاظم علیه السلام با دستگاه حكومتىِ هارون‏الرشید، در مناسبت‏هاى گوناگون.

 

9. بدگویی و سعایت على بن اسماعیل، برادرزاده امام موسى كاظم علیه السلام از آن حضرت، نزد هارون الرشید با توطئه‏چینى یحیى برمكى، وزیر اعظم هارون.

 

10. دستگیرى امام كاظم علیه السلام در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسى بن جعفر در بصره، به دستور هارون‏الرشید، در سال 1799 هجرى.

 

11. انتقال امام علیه السلام از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.

 

12. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیى برمكى.

 

13. مراعات كردن حال امام علیه السلام در زندان، توسط فضل بن یحیى و عكس‏العمل شدید هارون به این قضیه.

 

14. مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیى، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام علیه السلام در زندان.

 

15. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن یحیى به زندان سندى بن شاهك.

 

16. مسموم كردن امام علیه السلام با خرماى زهر آلود، توسط سندى بن شاهك در زندان.

 

17. شهادت امام كاظم علیه السلام به خاطر مسمومیت در زندان سندى بن شاهك، در 25 رجب سال 1833 هجرى.

 

18. انتقال پیكر مطهر امام موسى كاظم علیه السلام به جِسر (پل) بغداد و فراخوانىِ مردم براى دیدن آن توسط مأموران هارون‏الرشید.

 

19. انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقى از تحقیر پیكر امام موسى كاظم علیه السلام، توسط مأموران حكومتى، و دستور او به تجهیز و تكفین مناسب شأن پیكر آن حضرت و به خاك سپارى در مقابر قریش بغداد.

 

منبع: از كتاب “خاندان عصمت علیهم السلام” ، سید تقى واردى.