شهید چمران و روز دانشجو

 

شهيد چمران در ر ابطه با حادثه 16 آذر مى گويد:
وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گويى همه را به چشم مى بينم، صداى رگبار مسلسل در گوشم طنين مى اندازد، سكوت موحش بعد از رگبار، بدنم را مى لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحين را در ميان اين سكوت دردناك مى شنوم. دانشكده فنى خون آلود را در آن روز و روزهاى بعد به راى العين مى بينم……..
نيكسون معاون رئيس جمهور امريكا به ايران مى آيد تا نتيجه بيست و يك ميليون دلار خرج كودتا را ببيند.)
” خصوصيت بالقوه دانشجويان در اين است كه با تحرك گرايش، استنباط و فهم خود فضا را تغيير مى دهند.”

شرط اصلى در تضمين امروز و فرداى دانشجو ميزان برخوردارى او از معنويات است. فارغ التحصيل دانشگاه ما بايد نسبت به كشور و ميهن خود وفادار و متعهد باشد. با رافت و عطوفت با انسان ها برخورد كند و تنها در انديشه پر كردن جيب خود نباشد و براى رسيدن به اين هدف، انس با خدا و چشيدن لذات ذكر و دعا و تضرع اجتناب ناپذير است و اين هديه بزرگ را تشكل ها و انجمن هاى اسلامى بايد به دانشجويان تقديم كنند.”

شرح واقعه


در دههٔ ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۵، پس از سقوط حکومت رضاشاه پهلوی و ایجاد فضای بازتر، فعالیتهای سیاسی در بین دانشجویان دانشگاه تهران (تنها موسسه مدرن آموزش عالی آن زمان در ایران) بسیار افزایش یافت. در این دوران حزب توده، از نفوذ بسیاری در بین دانشجویان برخوردار بود چنانکه بنا به گزارشهای مختلف، بیش از نیمی از دانشجویان دانشگاه تهران عضو و یا هوادار این حزب بودند. اما در دوران نخست وزیری محمد مصدق و افزایش محبوبیت جبههٔ ملی در اوایل دهه ۱۳۳۰، محوریت این حزب در دانشگاه به چالش کشیده شد. پس از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سازمانهای سیاسی تشکیل دهنده جبهه ملی، برای دوره کوتاهی در یک ائتلاف ضعیف، تحت نام نهضت مقاومت ملی به مقاومت سیاسی دست زدند و تظاهرات‌ها و اعتصابهای پراکنده‌ای در پاییز همان سال در دانشگاه تهران و همچنین بازار، از جمله در تاریخ ۱۶ مهر و ۲۱ آبان، در اعتراض به محاکمه مصدق برگزار شد.

چند هفته پس از این وقایع، اعلام شد که روابط ایران و بریتانیا (که در زمان نخست وزیری مصدق قطع شده بود) از سر گرفته خواهد شد و ریچارد نیکسون نایب ریاست جمهوری وقت آمریکا برای دیدار رسمی به ایران خواهد آمد. این موضوع بهانه لازم برای اعتراضات را فراهم کرد و در ۱۴ آذر به سفارش نهضت مقاومت ملی، دانشجویان فعال به سخنرانی در کلاسها پرداختند و ناآرامی تمامی محوطه دانشگاه تهران را فرا گرفت. دولت وقت برای پیشگیری از هرگونه اقدام بعدی تصمیم به سرکوب اعتراضات گرفت. سربازان و نیروهای ویژه ارتشی پس از هجوم به دانشگاه، به کلاسهای درس حمله کرده و صدها دانشجو را بازداشت و زخمی نمودند. نیروهای امنیتی در دانشکده فنی، اقدام به شلیک تیر کردند که موجب مرگ سه دانشجوی این دانشکده به نامهای احمد قندچی، آذر (مهدی) شریعت‌رضوی و مصطفی بزرگ‌نیا شد. فردای آن روز نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را در دانشگاه تهران که در اشغال مشهود نیروهای نظامی بود، دریافت کرد.

وقایع آذر ۱۳۳۲، نمایانگر واکنش دولت کودتا به فعالیتهای دانشجویی بود و به دنبال آن سرکوب نظام‌مند تمامی اشکال دیگر مخالفتها، روی داد. ۱۶ آذر، توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور که مرکز اجتماع و مباحثه مخالفان حکومت پهلوی در خارج از ایران بود، روز دانشجو نامیده شد. دانشجویان پس از آن، هر سال در این روز اعتصابهای دانشجویی به راه می‌انداختند و در واقع ۱۶ آذرماه به معیار خوبی برای ارزیابی میزان نفرت از حکومت استبدادی و توانایی و نفوذ مخالفان در بین روشنفکران، تبدیل شد. این روز از آنزمان، همچنان از اهمیت تاریخی برجسته‌ای در ایران برخوردار بوده است.

پاسخ به چند شبهه


1- چرا آیه 207 سوره بقره در باره علی علیه السلام است؟

گفته اند که آیه 207 سوره بقره در مورد علی علیه السلام نازل نشده است. در این مورد سمرة بن جندب با گرفتن چهارصد هزار درهم حاضر شد نزول این آیه در باره علی علیه السلام را انکار کند. او چنین کرد و اظهار داشت که آیه یاد شده در مورد ابن ملجم است و آیه 204 بقره در حق علی است.

البته این تلاش ذلیلانه نیازی به پاسخ نداشت چون در طول تاریخ روشن شد که این آیه در حق حضرت علی بود و مفسران و محدثان بزرگ به این حقیقت اعتراف کردند. (86)

2- خوابیدن علی علیه السلام در بستر پیامبر چه اهمیتی داشت؟

جاحظ یکی از دانشمندان اهل سنت می گوید: هرگز خوابیدن علی در بستر پیامبر را نباید فضیلت بزرگی دانست چون پیامبر به او اطمینان داده بود که اگر در جایگاه او بخوابد آسیب نخواهد دید. (87)

3- علی علیه السلام می دانست که نمی میرد

ابن تیمیه دمشقی می نویسد: پیامبر به علی گفته بود فردا در محل معین از مکه اعلام کن که هر کسی نزد محمد امانتی دارد بیاید و بگیرد. علی از این جا فهمید که زنده می ماند.

پاسخ دو شبهه:

پیرامون این دو شبهه، دو نوع جواب ارائه شده است; اول جواب مشترک و بعد پاسخ تفصیلی.

1- جواب مشترک این است که به هر حال یا باید گفت که ایمان علی علیه السلام به پیامبر در حد معمول بوده و یا اینکه آن حضرت ایمانی فوق العاده داشته است. در صورت نخست نمی توان گفت که وی علم قطعی به سلامت خود داشت چون با ایمان معمولی نمی توانست از حرف پیامبر به زنده ماندن حتمی خود یقین کند. اما اگر ایمان فوق العاده داشت به گونه ای که از سخن پیامبر یقین به سلامت خود در آن شرایط بحرانی می یافت، این نشان از درجه عالی ایمان او دارد که خود فضیلتی بالاتر است. (88)

2- در مورد شبهه اول باید گفت که معلوم نیست پیامبر این سخن را گفته باشد. به همین دلیل است که می بینیم غیر از ابن هشام، ابن سعد مؤلف طبقات الکبری و مقریزی در کتاب خود و نیز در کتاب امتاع الاسماع این سخن که «به تو آسیبی نخواهد رسید» وجود ندارد.

اما در باره جمله دوم باید گفت که این جمله در همان شب به علی علیه السلام گفته نشد تا علی یقین کند که کشته نخواهد شد، بلکه در زمان دیگری گفته شد.

مرحوم طوسی می نویسد: شب هجرت سپری شد و علی از محل اختفای پیامبر آگاه بود و برای فراهم ساختن مقدمات سفر پیامبر لازم بود شبانه با او ملاقات کند. (89)

باید بدانیم که پیامبر سه شب در غار ثور ماند و در یکی از همین شبها وقتی علی علیه السلام نزد وی رفت، حضرت سفارشهایی کرد که یکی از آنها رد امانات بود. حلبی نیز می نویسد: در یکی از شبها که پیامبر در غار ثور بود، علی نزدش آمد. پیامبر آن شب به علی دستور داد که امانتهای مردم را باز گرداند. (90)

هجرت تنها عکس العمل ممکن


بنا بر آنچه گفتیم مطالعه اهداف قریش از رفتارشان نسبت به مسلمانان حکایت از آن دارد که مشرکان به چیزی کمتر از باز گرداندن تازه مسلمانان از دین جدید به آیین قدیم راضی نبودند و در این مسیر هر شخصی را به تناسب جایگاه قبیله ای و میزان اعتبار اجتماعی اش مورد آزار و اذیت قرار می دادند. درست بر همین اساس بود که شخص پیامبر و عده ای از صاحبان موقعیت قبیله ای از رفتارهای حاد در امان بودند. همین امر پیامبر را وا می داشت تا فکری به حال مسلمانان بی پناه بکند; آن فکر چیزی نبود جز «خروج از مکه » .

در راستای همین مسیر، پیامبر سه حرکت انجام داد که به ترتیب عبارت اند از: هجرت مسلمانان به حبشه، سفر به طائف، هجرت به مدینه. به این ترتیب هجرت به مدینه آخرین حلقه از اقدامات رسول خداست که برای خلاص مؤمنان از فشارها و حفظ دین آنان صورت می گرفت و برای شناخت جایگاه و دلایل اصلی آن باید به مطالعه «هجرت » به عنوان یک کل که هجرت به مدینه بخشی از آن است، پرداخت.

آیات هجرت


درباره هجرت به مدینه و ماجراهای آن، آیاتی نازل شده است؛ از جمله:

وَ إِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکرین (ترجمه: (به خاطر بیاور) هنگامی را که کافران نقشه میکشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند، و یا (از مکه) خارج سازند. آنها چاره میاندیشیدند (و نقشه میکشیدند) و خداوند نیز تدبیر میکرد وخدا بهترین چاره‌جویان و تدبیرکنندگان است.)[ انفال–۳۰]
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (ترجمه: بعضی از مردم [با ایمان و فداکار، همچون علی‌علیه‌السلام] جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند، و خدا نسبت به بندگان مهربان است.)[ بقره–۲۰۷]
وَ جَعَلْنا مِنْ بَینِ أَیدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُون (ترجمه: و در پیش روی آنان سدی قرار دادیم، و در پشت سرشان سدی و چشمانشان را پوشاندهایم، لذا نمیبینند.)[ یس–۹]
إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ کفَرُوا ثانِی اثْنَینِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَ أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کلِمَةَ الَّذینَ کفَرُوا السُّفْلی وَ کلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ (ترجمه: اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد [و در مشکل‌ترین ساعات، او را تنها نگذاشت]، آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که دومین نفر بود [و یک نفر بیشتر همراه نداشت] در آن هنگام که آن دو در غار [ثور] بودند، و او به همراه خود میگفت: غم مخور، خدا با ماست. در این موقع، خداوند سکینه [و آرامش] خود را بر او فرستاد و با لشکرهایی که مشاهده نمی‌کردید، او را تقویت کرد و گفتار [و هدف] کافران را پایین قرار داد [و آنها را با شکست مواجه ساخت] و سخن خدا [و آیین او] بالا [و پیروز] است و خدا عزیز و حکیم است.)[ توبه–۴۰]
إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کنتُمْ ۖ قَالُوا کنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْ‌ضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکنْ أَرْ‌ضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُ‌وا فِیهَا ۚ فَأُولَٰئِک مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرً‌ا (ترجمه: کسانی که بر خویشتن ستمکار بوده‌اند، [وقتی‌] فرشتگان جانشان را می‌گیرند، می‌گویند: «در چه [حال‌] بودید؟» پاسخ می‌دهند: «ما در زمین از مستضعفان بودیم.» می‌گویند: «مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟» پس آنان جایگاهشان دوزخ است، و [دوزخ‌] بد سرانجامی است.)[ نساء–۹۷]