ماجراي جانشين بر حق امام عسکري (ع)
سه شنبه 95/09/16
ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.ابوالاديان به امام عرض مي کند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناک روي دهد، امامت با کيست؟فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.
ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.
ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
امام مي گويد: هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست.
ابوالاديان مي گويد: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري را ديدم که نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نکرد.
چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را کشيد و گفت: اي عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم.
رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.
در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (کيسه اي) که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا.
شيعياني که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.
جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسکري (ع) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد. رفتند و از کودک اثري نيافتند. ناچار «صيقل» کنيز حضرت امام عسکري (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند.
خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.
شهادت امام حسن عسکري (ع)
سه شنبه 95/09/16
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري نوشته اند.
در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است: فرزند عبيدالله بن خاقان گويد: روزي براي پدرم (که وزير معتمد عباسي بود) خبر آوردند که ابن الرضا - يعني حضرت امام حسن عسکري - رنجور شده، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.يکي از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبي را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز براي پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است، و ضعف بر او مستولي گرديده. پس بامداد سوار شد، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطباي مسيحي و يهودي در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضي القضات (داور داوران) را طلبيد و گفت ده نفر از علماي مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند.و اين کارها را براي آن مي کردند که آن زهري که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه. ق آن امام مظلوم در سن 29سالگي از دار فاني به سراي باقي رحلت نمود.
بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولي خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد… تا دو سال تفحص احوال او مي کردند….اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسي بود که معتصم عباسي و خلفاي قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادي که به حضرت رسول الله (ص) مي پيوست، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکري فرزندي پاک گهر ملقب به مهدي آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه هاي مختلف در خانه حضرت عسکري (ع) رفت و آمد بسيار مي کردند، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامي اثري بيابند و او را نابود سازند.به راستي داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع) و حضرت موسي (ع) تکرار مي شد. حتي قابله هايي را گماشته بودند که در اين کار مهم پي جويي کنند. اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد، و همچنان نگاهداري خواهد کرد تا مأموريت الهي خود را انجام دهد.
باري، علت شهادت آن حضرت را سمي مي دانند که معتمد عباسي در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطباي مسيحي و يهودي که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند، به ويژه در مأموريتهايي که توطئه قتل امام بزرگواري مانند امام حسن عسکري (ع) در ميان بود، براي معالجه فرستاد. البته از اين دلسوزيهاي ظاهري هدف ديگري داشت، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکري (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت، و از هر سوي صداي ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواري و تشييع جنازه آن حضرت شدند.
کلاس شبهه شناسی
یکشنبه 95/09/14
کلاس شبهه شناسی روز شنبه 13/9/95
استاد مدعو: حجت السلام و المسلمین جناب آقای رستمی
موضوع : قضا و قدر الهی
استاد به عنوان مقدمه بحث موضوع رزق و روزی را بیان کردند و بیانات مختصری در این باره فرمودند.
رزق و روزی ارتباط مستقیمی با قضا وقدر دارد
رزق مثل اجل دنبال انسانها می آید، پس دو نوع رزق داریم:
1- رزق مسمی(مقدر): آن رزقی است که برای همه انسانها است و کسی بخاطر نرسیدن رزق مسمی نمی میرد و این رزقی است که خداوند فرموده اگر در خانه ات هم بنشینی این رزق به تو می رسد و قطع نخواهد شد مگر این که اجل حتمی انسان رسیده باشد.
2- رزق موسع: برای توسعه زندگی انسان باید دنبال این رزق برود و با تلاش و کوشش خود آن را بدست بیاورد.این که روایت داریم که دعا کنید برای بیشتر شدن روزی ،همین روزی موسع است که با دعا کردن زیاد می شود.
روایت داریم که رزق و روزی با اجل رابطه ای دقیق دارد،تا اجل فرا نرسد روزی قطع نمی شود.
اما در بحث اجل نیز دو نوع است:
1- اجل مسمی: خود انسان موثرنیست.
2- اجل معلق: این اجل خود انسان موثر است می تواند آن را کم یا زیاد کند.
علم خدا دو مرتبه دارد:
1- مرتبه ذات: در این مرتبه علم خداوند به این قرار گرقته که در 13 آذر اجل آقای الف فرا رسداما
2- مرتبه فعل:در این مرتبه این اجل مسمی تبدیل به اجل معلق شده است.
پس در مرتبه ذات انسان موثر نمی باشد اما در مرتبه فعل موثر است.
پس اگر این رزق موسع و اجل معلق نبود انسانها هیچ انگیزه ای برای زندگی نداشتنند و تمام دستگاه الهی و فلسفه خلقت مبتنی بر همین موثر بودن انسانها در زندگی خودشان است.
پس در نتیجه با این مقدمه وارد بحث قضا و قدر می شویم.
سوال:خدا به گناهی که من انجام میدهم علم دارد یانه؟ علم ذاتی خدا بر این گناه من بود یا نه؟
پس اگر خدا به این گناه من علم دارد پس اگر من این گناه را انجام ندهم علم خداوند جهل خواهد شد،لذا من مجبور به گناه هستم.
من می خورم و هرکه چو من اهل بود می خوردن من نزد وی سهل بود
می خوردن من حق ز ازل می دانست، گر می نخورم علم خدا جهل بود
دریافتی از رهنمودهای آیتالله العظمی خامنهای
یکشنبه 95/09/14
آثار متعددی که از شهید سعید، آیتالله شیخ مرتضی مطهری برجای مانده است، بنیان مستحکمی از اندیشههای مقوم انقلاب اسلامی و جهانبینی دینی است. با وجود تاکید مستمر رهبر انقلاب اسلامی بر مطالعه جدی آثار معلم شهید، وسعت دیدگاهها و ژرفنای اندیشههای این متفکر برجسته، مستلزم آن است که طرحها و روشهایی برای مطالعه این آثار در اختیار پژوهشگران و نیز جوانان و علاقهمندان قرار بگیرد. چنین دغدغهای را حضرت آیتالله خامنهای، در دیدار اعضای کنگره حکمت مطهر در سال ۱۳۸۲ بیان کردند:
«بنده از چیزهایی که برای صاحبان فکر و کسانی که میخواهند افکار اسلامی را برای مردم بیان کنند - مبلّغان دینی، اهل منبر، سخنگویان دینی - واقعاً لازم میدانم، این است که یک دوره کتابهای مرحوم مطهری را بخوانند. شیوهای پیدا کنید که این کتابها خوانده شود؛ هم در کتابهای درسی بیاید، هم در دانشگاهها بیاید.» [۱]
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت سالگرد شهادت این متفکر و نظریهپرداز برجستهی انقلاب اسلامی، مجموعهای از طرحها و پیشنهادهای حضرت آیتالله خامنهای برای مطالعه و کار بر روی آثار علامه مطهری را به مخاطبان ارجمند ارائه میکند. بدیهی است که هر یک از این طرحها و پیشنهادها، مخاطبانی مخصوص به خود دارند و لذا، برخی برای طلاب و دانشجویان مناسب است، برخی برای محققان و برخی هم برای آحاد علاقهمندان به اندیشه اسلامی سودمند خواهند بود.
«پنج مأموریت دانشجویی برای مطالعه و ارائهی آثار شهید مطهری»
۱. خلاصهنویسی و آزمون:
«جوانان عزیز ما باید با آثار شهید مطهرى آشنا شوند. اگر بنده مىخواستم برنامه حوزه علمیه قم را بنویسم، بلاشک یکى از مواد برنامه را این مىگذاشتم که کتابهاى آقاى مطهرى خوانده شود، خلاصهنویسى شود و امتحان داده شود. البته در این آثار هم نباید متوقف شد. من به دستاندرکاران برگزارى همایش «حکمت مطهر» که در تهران با من ملاقات داشتند، همین نکته را یادآورى کردم؛ گفتم در آقاى مطهرى متوقف نشوید. این، نهایت کار نیست. مرحلهیى از کار است که گردونهها و گیتىهاست ملک آن جهانى را. گفت: یکعمر مىتوان سخن از زلف یار گفت، در بند آن نباش که مضمون نمانده است! اینقدر حرف هست براى گفتن. دریاى آب شیرینِ بىنهایت قرآن و حکمت قرآنى اینقدر مطلب دارد که هرچه شما بنوشید، هرچه ذخیره کنید و هرچه بردارید، کم نمىشود و تکرارى هم نمىشود. مبنا را تفکرات شهید مطهرى بگذارید و کارهاى بعدى را روى آن بنا کنید.» [۲]
۲. مباحثه و مراجعه به مددگران آموزشی:
«کتابهاى آقاى مطهرى را با هم بخوانید. من همیشه پیش از انقلاب به این بچهها، جوانها که مىآمدند پیش من، مىگفتم شماها کتاب را نخوانید، کتاب را مباحثه کنید. مثل ما طلبهها که توى مدرسه کتاب را مباحثه مىکنیم؛ همخوانى. یک کتاب را با همدیگر بخوانید، مباحثه کنید.» [۳]«کتاب آقاى مطهرى را وقتى مىخوانید، عدل الهى را، علل گرایش به مادیگرى را فرض کنید کتابهاى دیگر ایشان را وقتى مىخوانید آن صفحهاى را که نمىفهمید نباید رد بشوید. باید آنجا را کاغذ بگذارید، علامت بگذارید، بعد به آن کسى که مىتواند شما را روشن کند، مراجعه کنید. این سنت مباحثه خیلى خوب است، به «هممباحثه» مراجعه کنید. اگر دیدید توى بحث که نه باز هم نفهمیدید، حالا یا هممباحثهتان هم نمىفهمد، ملتفت نیست آن هم، یا اگر او ملتفت است، [اما] در حدى ملتفت نیست که بتواند به شما بفهماند… اگر دیدید آن هم نمىکشد، نمىتواند، خیلى خب، اینجا را علامت بگذارید منتظر «مددگر آموزشى» باشید که از طرف مرکز [۴] بیاید. یا اگر برایتان امکان دارد و مشکل نیست بیایید تهران، حلش کنید و برگردید. اینجورى باید برخورد کنید با مسأله.» [۵]
۳. مطالعه روزانه یکساعت:
«از اول سال مثل یک درس، هر روزى یک ساعت بنشینند کتابهاى آقاى مطهرى را شروع کنند به خواندن، این را بخوانند تمام کنند بعدیش را بخوانند، بخوانند بخوانند تا این پنجاه، شصت تا چقدر کتاب ایشان الان ازشان چاپ شده، همش را بخوانند. من خیال مىکنم هر کدام از اینها یک مشعل نورى خواهند شد، البته به شرطى که پایه سواد لازم و علمى لازم را داشته باشند. خیلى مطلب توى کتابهاى ایشان هست انصافا، واقعا چقدر وجود ایشان مبارک بوده.» [۶]
۴. مطالعه موضوعی:
«کتابهاى آقاى مطهرى را [از] اول تا آخر فهرستبندى کنند. یک فهرستى از کتابهاى آقاى مطهرى، از مطالب کتابهاى آقاى مطهرى استخراج کنند؛ چون مرحوم شهید مطهرى، درباره مثلا توحید یا درباره انسان، یا درباره قیامت، در ده جا ممکن است بحث کرده باشد و این بحثها مىتواند مکمل یکدیگر باشد. کسانى همت کنند این بحثها را استخراج کنند تا نظریه ایشان در باب مثلا انسان، یا در باب تاریخ، یا در باب توحید، یا در ابواب گوناگون از قبیل این، مشخص بشود. این توصیه به جوانها.» [۷]
۵. کرسیهای نقد و بررسی سالانه:
«اگر فرضا در هر سال از سالهاى آینده، به مناسبت دوازدهم اردیبهشت که روز شهادت آقاى مطهرى است، موضوعى از افکار و آثار ایشان مورد توجه نقادانه قرار گیرد؛ یعنى حسابى نقد شود، دلایل و وجوهش ذکر گردد، همه دقایق مورد نظر ایشان بیان شود و اگر کسى احیانا مىتواند با نظرى آنها را تکمیل کند، آن نظر هم ذکر شود، تا اگر در بعضى از نظرات، بر ایشان اشکالاتى وارد کردند، آن فرد بتواند با مطرح کردن آن نظرات، از نظر ایشان دفاع کند؛ و خلاصه یک حرکت نقادانه علمى روى کارهاى ایشان انجام گیرد که منتهى به استحکام هر چه بیشتر نظراتشان گردد، چنین حرکت علمىاى، یک مقطع براى کار علمى خواهد بود. البته بنده در سالهاى گذشته هم، پیشنهادهایى در مورد کار علمى در ارتباط با آثار ایشان داشتم که شاید پارهاى از آن پیشنهادها مورد توجه واقع شده و تحقق پیدا کرده است. اما امروز عرض من این است که افکار ایشان را به میدان بیاوریم.» [۸]
مصادر:
۱. بیانات در دیدار اعضای کنگره حکمت مطهر، ۱۳۸۲/۱۲/۱۸
۲. بیانات در دیدار علما و روحانیون همدان، ۱۳۸۳/۰۴/۱۵
۳. دیدار با اعضاى انجمن اسلامى دانشگاه الزهرا، ۱۳۶۴/۵/۱۴
۴. منظور مرکز کل آموزش حزب جمهوری اسلامی است.
۵. دیدار با واحد آموزش حزب جمهورى اسلامى سراسر کشور، ۱۳۶۱/۱۲/۲۱
۶. دیدار با اعضاى ستاد بزرگداشت دهمین سالگرد شهید مطهرى، ۱۳۶۸/۰۲/۰۳
۷. مصاحبه با روزنامه کیهان، ۱۳۶۱/۰۲/۰۷
۸. بیانات در دیدار خانوادهى شهید «مطهرى»، ۱۳۷۲/۲/۱۲
نظر شهید مطهری درباره کلاسهای مختلط
یکشنبه 95/09/14
مجتبی مطهری گفت: آثار شهید مطهری آثار تعادل است و در آن به مکارم اخلاقی توجه بسیاری شده است.
صراط: مجتبی مطهری ظهر امروز در همایش همایش تعادل اندیشه از نگاه علامه شهید مطهری در جمع دانشجویان دانشگاه پیام نور استان زنجان ضمن ابراز خرسندی از حضور در شهر تاریخی و با تمدن زنجان به بیان برخی از خصوصیات شهید مطهری پرداخت.وی با بیان اینکه یکی از خصوصیات شهید مطهری این بود که عشق به مطالعه و تحقیق داشت، بیان کرد: ایشان از همان دوران کودکی به مدرسه رفته و علم میآموخت.این مدرس دانشگاه با بیان اینکه شهید مطهری به تحقیق توجه بسیاری داشت، تصریح کرد: یکی از خصوصیات بارز شهید مطهری این بود که در تحقیق نظم چه در بخش الفبایی و چه در بخش موضوعی نظم خاصی داشت و حتی در بسیاری از کتابهای خود پس از تحقیق حاشیههایی را با همین نظم نوشته است.فرزند ارشد استاد مطهری با اشاره به عشقی که استاد مطهری در تدریس داشتند، بیان کرد: انسان باید برای رسیدن به هدف خود باید عشق داشته باشد.این مدرس دانشگاه یکی از خصوصیات دانشجویان را فهم و درک درست عنوان کرد و گفت: یکی از موضوعات مهم و خصوصیات بارز دانشجو از دیدگاه شهید مطهری این بود که دانشجو باید مطالب را بفهمد و اگر دانشجویی در فهمیدن موضوع خاصی مشکل داشتند، استاد آن را برای وی توضیح میدادند.فرزند ارشد استاد مطهری با بیان اینکه شهید مطهری همواره با وضو وارد کلاس درس میشدند، اضافه کرد: ایشان در کلاسهای خود همواره به مشکلات دانشجویان رسیدگی کرده و پس از دیگران از کلاس خارج میشدند.
مطهری با اشاره به اسرار استاد مطهری برای طلبه شدن، مجتبی مطهری تصریح کرد: زمانی که من دانشگاه میرفتم، پدرم راضی نبودند به اینکه من به جایی بروم که در آن آموزش خانم و آقا مختلط است و انتخاب را به عهده خود من گذاشته بودند، اما گاهی از اوقات از ایشان میشنیدم که میگفت، «من اگر جای مجتبی بودم، طلبه میشدم، ولی خوب دانشگاه هم خوب است».این استاد دانشگاه با بیان اینکه شهید مطهری همواره بر اخلاق تاکید داشتند، اضافه کرد: شهید مهطری میگفت، اگر کسی از الهیات، ادبیات و عرفان جدا شود، هیچ ارزشی نخواهد داشت.وی ادامه داد: شهید مطهری میگفت، علوم آزمایشگاهی هم لازم است، ولی در کنار این علوم اساتید باید مقداری نیز به علوم اخلاق بپردازند.این مدرس دانشگاه خاطر نشان کرد: شهید مطهری معتقد بود، اگر کسی مکارم اخلاق را نداند، به جایی نمیرسد و موفق کسی است که به تزکیه نفس توجه ویژهای داشته باشد.این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به کتابها و نوشتههای شهید مطهری بیان کرد: ایشان همیشه عاشقانه، عارفانه و خالصانه مینوشتند.وی با بیان اینکه درد شهید مطهری، درد دین بود، اضافه کرد: دغدغه شهید مطهری این بود که دین را زنده کند.این استاد در ادامه با اشاره به برخی از ویژگیهای اساتید از دیدگاه شهید مطهری تصریح کرد: بنا به گفته ایشان استاد باید به دنبال ترقی دانشجو باشد و استادی که جنبه الهی نداشته باشد، ارزش ندارد.
مطهری ادامه داد: شهید مطهری با مطرح کردن موضوع مکارم اخلاق بر این موضوع تاکید نداشتند که هر کس روحانی نباشد، ارزش ندارد، بلکه محور اصلی سخنان ایشان این بود که اساتید و معلمان باید به مکارم و فضایل اخلاقی نیز توجه ویژه داشته باشند.این مدرس دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود به برخی از فضایل اخلاقی شهید مطهری از جمله احترام به پدر و مادر و استاد اشاره کرد و بیان داشت: شهید مطهری هیچگاه در برابر سخنان پدر و مادر خود سخنی نمیگفت و به دیگران نیز توصیه میکردند که احترام پدر و مادر را داشته و آنها را از خود آزرده خاطر نسازند.مطهری با اشاره به اینکه شهید مطهری همواره به اساتید خود احترام بسیاری قائل بود، بیان کرد: ایشان برای امام خمینی (ره) احترام بسیاری داشتند و عشق بین امام خمینی و استاد مطهری دو طرفه بود.وی با اظهار تاسف از اینکه برخی از دانشجویان احترام استاد خود را ندارند، بیان کرد: بنا به گفته استاد مطهری دانشجویی که احترام استاد خود را نداشته باشد، خیر نمیبیند.مطهری خاطر نشان کرد: علمی که فاقد مکارم اخلاق باشد، به هیچ دردی نمیخورد، حتی اگر فردی بالاترین تخصصها را داشته باشد.وی در پایان با اشاره به برخی از ویژگیهای خاص آثار شهید مطهری اظهار کرد: آثار شهید مطهری آثار وصل است و ایشان در آثار خود علم را با دین، هنر و … پیوند دادهاند.